روانشناسي موفقيت در زندگي بر اساس سبکهای شخصیتی
طالبعلی پورشریعه - روانشناس بالینی - سبكهاي شخصي ، شيوه هايي است كه بدان طريق خود را به ديگران ميشناسانيم.....

در درون اين سبكها دو چيز موجود است:
1- رفتارهاي ارادي قابل ملاحظه.
2- نشانه هايي از ساختار درون كه شامل باورها، افكار و احساسات در مورد هر فكر است.
گاهي اوقات از رفتار بيروني خود به عنوان نقابي بر احساسات دروني استفاده ميكنيم و گاهي خواهان پنهان كردن واكنشهاي دروني خود هستيم، اما بدون آنكه بخواهيم ، حالات دروني ما از راه زبان بدني و ديگر علايمي كه از كنترل آگاهانه ما خارج است به بيرون نشت ميكند.
هنگامي كه در يكي از وضعيتهاي هيجاني نامطلوب گرفتار ميشويم ،احساسات اصيلي چون شادي، اندوه ، عصبانيت و ترس ، تا حدودي واپس رانده و به طور موقت ناپديد ميشوند.ديگران نيز تركيبي از باورها، رفتارها و هيجانات ما را انتخاب مي كنند و بر آن مبنا درباره نگرش ما نظر ميدهند اما اغلب مردم نميتوانند ابعاد مختلف ما را از يكديگر تفكيك كنند.
نگرش ما حاصل 3 بخش اصلي (باور،رفتار و هيجان) است.
باور: ديدگاه اصلي ما به زندگي و قضاوتهايي است كه نسبت به خوب بودن يا نبودن خود و ديگران داريم.
رفتار: مواردي است كه در عمل به ديگران نشان ميدهيم.
هيجان: علائمي رواني كه عميق تر از احساس است و نسانه هاي بدني ( سرخ شدن و ضربان قلب و...) نيز دارد.
بر اين اساس ميتوان افراد را در 3 دسته اصلي زير به هفت گروه اصلي(قلدر ، رنجبر، انسان خوب، آدم خوب ، قرباني ، شكوه گر، هرزه گرد) تقسيم كرد:
دستپاچگي ، خجالت و احساس گناه ،نشانگر وضعيت من خوب نيستم شما خوب هستيد است. كه افراد قلدر،رنجبر و خوب سه گروه اصلي آن هستند:
قلدر: باور دارد كه نسبت به ديگران توانايي كمتري دارد و نااميد است ، چون ميترسد كه ضعفهايش نمايان شود ، لذا همه تلاشش را براي استتار ناتوانيها يش بكارميبرد تا با رفتار به شيوه اي كه همه چيز را ميدانم ، به ديگران ميگويد كه چگونه رفتار كنند و اگر چالش كردند ، مستبد تر و غير منطقي تر ميشود
باور: من خوب نيستم، شما خوب هستيد.
رفتار: من خوب هستم ، شما خوب نيستيد.
هيجان: من خوب نيستم ، شما خوب نيستيد.
رنجبر: به گونه اي نشان ميدهد كه انگار آزرده شده و مورد كمك قرار نگرفته است و خود را غمگين نشان ميدهد و به ديگران پيام ميدهد كه آنها انقدر بي احساس هستند كه نميتوانند به او آرامش دهند. در اين حالت اولويت با هيجانات است تا احساسات ديگران .
باور: من خوب نيستم، شما خوب هستيد.
رفتار: من خوب نيستم ، شما خوب نيستيد.
هيجان: من خوب هستم ، شما خوب نيستيد.
آدم خوب : هدف فرد نجات ديگران از دست خودشان است و لذا بايد به ديگران بگويند كه چگونه زندگي خود را بهتر كنند
باور: من خوب نيستم ، شما خوب هستيد.
رفتار: من خوب هستم ، شما خوب نيستيد.
هيجان: من خوب نيستم ، شما خوب هستيد.
برحق دانستن خود ، پيروز شدن و رضايت از خود نشانگر من خوب هستم شما خوب نيستيد است.
قرباني : كار خود را ناديده ميگيرد و با صبر و حوصله به همكارش گوش ميدهد و صبورانه براي چگونه زندگي كردن ، ديگران را نصيحت ميكند.
باور: من خوب هستم، شما خوب نيستيد.
رفتار: من خوب نيستم ، شما خوب هستيد.
هيجان: من خوب نيستم ، شما خوب نيستيد.
شكوه گر: معمولا غر ميزند و بر اين باور است كه از همه بهتر ميداند اما با اين وجود تا حدودي احساس ناكاملي هم دارد.
باور: من خوب هستم، شما خوب نيستيد.
رفتار: من خوب نيستم ، شما خوب نيستيد.
هيجان: من خوب نيستم ، شما خوب هستيد.
نا اميدي ، ياس و احساس محبوب نبودن نشانگر وضعيت من خوب نيستم، شما خوب نيستيد است. افراد هرزه گرد گروه اصلي اين نوع نگرش است:
هرزه گرد : باور دارد كه واقعا هيچكس شايسته نيست اما چون احساسات ديگران برايش مهمتر است مدعي ميشود كه چون نميتواند جلوي احساساتش را بگيرد خود را براي تبرئه شدن برحق ميداند لذا توقع تكيه كردن به ديگران را دارد و خود را به ديگران ميسپارد تا آنها عهده دار حل مسائلش شوند.
باور: من خوب نيستم، شما خوب نيستيد.
رفتار: من خوب نيستم ، شما خوب هستيد.
هيجان: من خوب هستم ، شما خوب نيستيد.
انسان خوب كيست؟
انسان خوب در تمامي سطوح داراي نگرش من خوب هستم، شما خوب هستيد ميباشد و در 3 بخش باور، رفتار و هيجان به صورت زير است:
باور: من خوب هستم، شما خوب هستيد.
رفتار: من خوب هستم ، شما خوب هستيد.
هيجان: من خوب هستم ، شما خوب هستيد.
موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرسها است.
هوش هیجانی 5 مولفه به شرح زير دارد كه 15 عامل در آن موثر هستند.
افراد هر چه قدر تعداد بيشتري از اين مولفه ها را در خود بيابند هوش هيجاني بالاتري دارند.
۱- مهارتهاي درون فردي شامل:
خودآگاهي هيجاني (بازشناسي و فهم احساسات خود)
جرأت (ابراز احساسات، عقايد، تفكرات و دفاع از حقوق شخصي به شيوه اي سازنده)
خودتنظيمي (آگاهي، فهم، پذيرش و احترام به خويش)
خودشكوفايي (تحقق بخشيدن به استعدادهاي بالقوه خويشتن)
استقلال (خودفرماني و خودكنترلي در تفكر و عمل شخصي و رهايي از وابستگي هيجاني)
۲- مهارتهاي ميان فردي شامل:
روابط ميان فردي (آگاهي، فهم و درك احساسات ديگران، ايجاد و حفظ روابط رضايت بخش دو جانبه كه به صورت نزديكي هيجاني و وابستگي مشخص مي شود)
تعهد اجتماعي(عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعي خود بودن، نشان دادن خود به عنوان يك شريك خوب)
همدلي(توان آگاهي از احساسات ديگران، درك احساسات و تحسين آنها)
۳- سازگاري شامل:
مسأله گشايي(تشخيص و تعريف مسائل، همچنين ايجاد راه كارهاي مؤثر)
آزمون واقعيت(ارزيابي مطابقت ميان آنچه به طور ذهني و آنچه به طور عيني، تجربه مي شود)
انعطاف پذيري(تنظيم هيجان، تفكر و رفتار به هنگام تغيير موقعيت و شرايط)
۴- كنترل استرس شامل:
توانايي تحمل استرس(مقاومت در برابر وقايع نامطلوب و موقعيت هاي استرس زا)
كنترل تكانه(ايستادگي در مقابل تكانه يا انكار تكانه)
۵- خلق عمومي شامل:
شادي(احساس رضايت از خويشتن، شاد كردن خود و ديگران)
خوشبيني(نگاه به جنبه هاي روشن زندگي و حفظ نگرش مثبت حتي در مواجهه با ناملايمات)
طالبعلی پورشریعه – روانشناس بالینی – کلینیک باران