از شهر صدایی میآید؛ رواج موسیقیهای خیابانی در تهران
ایمانیجاجرمی: موسیقی خیابانی مردمی است؛ قرار نیست هر کاری با چراغ سبز مسئولان باشد

یک جامعهشناس شهری میگوید: «شهر نباید طوری باشد که مردم از آن فرار کنند؛ مردم باید در شهر مکث و آن را درک و معنا کنند. پرسهزنی نوعی رفتار شهری است که این امکان را به شهروندان میدهد که به جای اینکه آنها را به خانهها محدود کنیم، ترغیبشان کنیم تا به شهر بروند.»
تلفیق شهر و موسیقی تداعیکننده شبانهها و عصرانههایی است که نوازندههای آکاردئون پا در دل شهر میگذاشتند و سلطان قلبها مینواختند. آنهایی هم که صدای بهتری داشتند با موسیقی همخوانی میکردند؛ «یه دل میگه برم برم، یه دلم میگه نرم نرم ..» و منتظر اسکناسی بودند تا نان سازشان را بخورند. نوازندههایی که با اجرای ترانههای قدیمی و نوستالژیک در محلههای کوچک شهر، مردم را پای پنجره خانهها میکشاندند و کوچکترها که ذوق همراهی داشتند، اسکناسها را منظم تا میکردند و جوری از پنجره به پایین پرتاب میکردند که مستقیم در دست نوازندهها بیفتد. نوازندههایی که به مرور زمان با کودکانشان همراه میشدند و یکی مینواخت و دیگری میخواند؛ آنها ترکیب جدیدی از کودکان کار و خیابان و تکدیگری بودند.
ترکیبی که در زمان خودش مدرن بود؛ صدای جدیدی به شهر تزریق میکردند و در ازایش پولی میگرفتند. رفته رفته نوازندههای آکاردئون در همان محلههای کوچک شهر به حاشیه رفتند و جایشان را به موسیقیخواندههای بیکار دادند؛ جوانانی که حالا نزدیک به سه سال است که موسیقیهای زیرزمینی را به سطح شهر آوردهاند و مطالبات خود را به عرصههای عمومی کشاندهاند. نواختنهایی که پیش از این در زیرزمینها و فضاهایی کاملا بسته و به دور از شهر با مخاطبهایی اندک اجرا میشد و حالا به اجرا در شهر رسیده است.
فضای ماشینی و شلوغ شهری برای نواختن؛ اینجاست که از شهر صدایی میآید و حواسها از فضای سخت شهر به یک اجرای صمیمی پرت میشود. عرصهای که بیشتر از هیجان نواختن میتوان آن را نوعی شجاعت برای مقابله و تندادن به سانسورهای دولتی دانست. در واقع اهمیت دادن به این نوع هنر خیابانی، موارد مهمی را در فرهنگ موسیقیایی و به صورت کلانتر فرهنگ اجتماعی نشان میدهد. این نوازندههای خیابانی حالا تقریبا همه جا هستند؛ از پیادهروهای بزرگ گرفته تا ایستگاههای مترو و مجتمعهای تفریحی. پای حرف دلشان که بنشینی اکثرشان یا موسیقی خواندهاند یا تجربی به این مسیر آمدهاند. گلایه بیشترشان از این است که چون در خیابان ساز میزنند، مردم به چشم متکدی نگاهشان میکنند و در کنار استقبالی که ازشان میشود، گاهی هم مسخرهشان میکنند.
نوازندههایی که از مسیر پر پیچ و خمی که باید طی کنند تا به حقشان برسند، به خیابانها رسیدهاند و قید همه چیز را زدهاند. تصور تکدیگری نوازندگان خیابانی در نگاه مردم به عوامل متفاوتی بازمیگردد؛ مهمترین آنها شاید به دلیل مدیریت فضای شهری و تغییر چهره تکدیگری در سالهای مختلف و نگاه انتقادی موسیقیخواندههایی بازگردد که معتقدند جایگاه موسیقی در سطح شهر نیست و این افراد بهنوعی شان موسیقی را به ابتذال میکشانند.
اما آیا واقعا این چنین است؟ بهنظر میرسد نوازندههای خیابانی که حرفهای کار میکنند، از مسیر سخت رسیدن به آرزوهایشان ناامید شده باشند و از این راه بخواهند محلی را برای اجرایشان داشته باشند. طبیعی است موفقیت اولین گروههایی که به دل شهر آمدهاند، دیگران را نیز مصمم کرده باشد که از این راه میتوانیم به خواستههایمان برسیم. «هنر خود را ارائه کنیم و در قبال آن پول دریافت کنیم.»
علاوه بر این در نواختن در خیابان همزمان با اینکه هنری به نمایش عموم گذاشته میشود، فضای اجتماعی شهری نیز با آن موسیقی همراه میشود و به اجرا میرود. تا پیش از این هم اگر مدیریت مردانه شهری، نوازندهها را انتخابشده به سطح شهر راه میداد، حالا دیگر هر نوازندهای با ساز تخصصیاش از شهر صدایی بیرون میآورد. از نوجوان و جوان گرفته تا مسن و سالخورده. «خونه ما نزدیک خیابون اصلیه و هفتهای سه چهار بار یک گروه نوازنده و خواننده میان و حدودا ۱ ساعت هستن. از وقتی که میان همسایههامون میرن پایین و کلی حالشون خوب میشه. از پنجره که نگاه میکنم مردم رهگذر هم خیلی جذبشون میشن. شده مثل کشورهای خارجی؛ اوایل بیشتر از اینکه لذت ببرن تعجب میکردن اما الان دیگه عادت کردن.» این هم نمونهای واکنش شهروندان است؛ هم راضیاند هم متعجب!
حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس شهری است که موسیقی خیابانی و رواج آن را از منظر جامعهشناسی شهری مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. او معتقد است که شهر نباید طوری باشد که مردم از آن فرار کنند، مردم باید در شهر مکث و آن را درک و معنا کنند. پرسهزنی نوعی رفتار شهری است که بسیاری از این پرسهزنیها این امکان را به شهروندان میدهد که به جای اینکه شهروندان را به خانهها محدود کنیم، آنها را ترغیب کنیم تا به شهر بروند.
در ادامه گفتوگوی او را با «خبرآنلاین» میخوانید:
به نظر شما رواج موسیقی شهری آن هم از سوی مردم چه تحلیلی میتواند در حوزه جامعهشناسی شهری داشته باشد؟
موسیقی شهری مسئله جدیدی نیست و در کتابهایی که درباره تهران قدیم نوشتهاند، به نوازندگان دورهگرد اشاره شده است؛ نوازندگانی که عموما سن بالا بودهاند و با پرسهزدن در محلهها نوازندگی میکردند که به آنها مطربان دورهگرد میگفتند. موسیقیهایی هم که نواخته میشده عموما سنتی بوده است؛ اما الان موسیقیهای خیابانی مربوط به جوانان و گروههای جوانی است که موسیقیهای مدرن مینوازند که گیتار اصلیترین سازی است که آنها انتخاب میکنند. با دو نگاه میشود به این موسیقیهای خیابانی و رواج آن نگاه کرد؛ یک اینکه قدرتمندان با استفاده از قدرتشان بخواهند با این هنر خیابانی مقابله و در این روند دخالت کنند و دوم اینکه به این نوازندهها و موسیقی شهری به چشم یک خلاقیت در شهر نگاه کنیم. به هر حال شهرنشینی سبک زندگی متفاوتی است و یک عرصه جدید محسوب میشود. در واقع یکی از اصلیترین جاذبههای کلانشهرها فضاهایی برای تفریح، اوقات فراغت و گفتوگو است. بنابراین میشود موسیقی خیابانی را هم در این تقسیمبندی قرار داد. موسیقی خیابانی در دیگر کشورها و بهخصوص کشورهای اروپایی هم وجود دارد و یک پدیده جهانی است که استقبال بسیار زیادی هم از آن میشود.
اینکه مردم خود بدون چراغ سبز مسئولان این موج را شروع کردهاند چه مزایایی میتواند برای زندگی شهری در پایتخت داشته باشد؟
قرار نیست هرکاری با چراغ سبز مسئولان باشد؛ بحثهایی مربوط به حوزههای ساخت و ساز و مقررات عبور و مرور نیاز جدی به چراغ سبز مسئولان دارد و خود شهروندان هم سختگیریهای جدیای برای این موارد دارند ولی فعالیتهایی در این حوزه که در بخش فرهنگ شهری جای میگیرند، مسئله آزادی را مطرح میکند. در واقع آنها باید بپذیرند که فرهنگ شهری آمیختهای از آزادی، خلاقیت و شکوفایی است و زندگی شهری آزادی و تسهل را به همراه دارد. اگر بخواهیم سختگیری کنیم در مرحله اول خودمان شکست میخوریم زیرا نمیشود حریف شهر شد. الان هم که عصر آزادشدن اخبار و اطلاعات و کاهش کمکپذیری است، مسئولین نمیتوانند دخالت کنند و با این دخالتها تنها کار را بدتر میکنند. مانند چهارشنبهسوری که با دخالت دولت به یک معضل تبدیل شده و نه مانند چهارشنبهسوریهای قدیم است نه یک کار تفریحی و فرهنگی. وقتی گروهی از مردم میتوانند با هنرشان به شهر تنوع دهند نباید بگذاریم در این عرصهها دخالت کنند. وقتی مردم خسته از کار و زندگی روزمره نوای زیبایی را میشنوند و خستگیشان در میرود، چرا باید جلویشان را بگیریم؟ این افراد بدون هیچ سرمایهگذاری و منتی کار میکنند و باید از آنها استقبال کنیم. در بسیاری از کشورها برای این گروهها سکوهایی در شهر درست میکنند تا بتوانند در جایگاه مشخصی بنوازند و چهره شهر را زیبا کنند.
اساسا ترویج و حضور گروههای هنری در شهر چه تاثیراتی در کالبد شهری دارد؟
بهنظر من ترویج و حضور این گروههای هنری به نفع شهر است؛ بخش زیادی از جذابیت شهر همین نوع فعالیتهاست. اینها گروههای جوانی هستند که اغلب دانشجواند و نیاز مالی دارند. در واقع با هنرشان چهره شهر را زیبا میکنند و در قبال آن هرکس که بخواهد میتواند به آنها مبلغی بپردازد. این مسائل در سطح جهانی پذیرفته شده است و جزو حق و حقوق شهروندان است؛ چون به دیگر شهروندان خدمتی را ارائه میکنند و به همین دلیل باید از آنها و هنرشان استقبال شود و به کارشان میدان داد. جمعشدن آدمها دور یکدیگر به حس همبستگی کمک میکند و در نهایت موجب پیوند شهروندان میشود.
به نظر شما چرا در شهرهای ما اساسا جای خاصی برای فعالیتهای هنری شهری وجود ندارد؟
مدیران ما به صورت مکانیکی برنامهریزی شهری میکنند و در بسیاری از تصمیمگیریها همه چیز را به نیازهای اقتصادی تقلیل میدهند و جامعهشناسی شهری را در این برنامهریزیها دخالت نمیدهند. بنابراین در این شرایط جایی برای فعالیتهای هنری و فرهنگی در شهر وجود ندارد و مشکلات اقتصادی بر شهر و همچنین برنامهریزیهای مدیران شهری تاثیر میگذارد. نمیشود تمام شهر را درگیر بازیهای سیاسی و سیاست کنیم؛ باید شهر را به مردم هم اختصاص دهیم. در قدیم فضاهای شهری بسیاری برای جمعشدن آدمها بود ولی الان این فضاها کمتر شده است. در صورتی که در اغلب اوقات گروههای هنری میتوانند جلوی ورودی فروشگاههای بزرگ و در سطح شهر هنرنمایی کنند و به آنها اجازه فعالیت بدهند. شهر نباید طوری باشد که مردم از آن فرار کنند؛ مردم باید در شهر مکث کنند و آن را درک و معنا کنند. پرسهزنی نوعی رفتار شهری است که این امکان را به شهروندان میدهد که به جای اینکه آنها را به خانهها محدود کنیم، ترغیبشان کنیم تا به شهر بروند. در حال حاضر شرایط طوری است که مردم باید داخل خانه بنشینند و برنامههای تلوزیون را ببینند یا به فروشگاهها بروند و آنجا جیبشان را خالی کنند. در واقع همه چیز را اقتصادی میبینند؛ در صورتی که باید مردم را به دل شهر راه بدهیم.
به نظر شما مسئولان چرا و چگونه باید از این فعالیتها حمایت کنند؟
مسئولان دخالت نکنند، نیازی به حمایتشان نیست. باید اجازه داد این نوع فعالیتها در شهر جاری شود؛ اتفاقا زندگی اجتماعی یک سیستم خودکنترل است و مردم میدانند چطور باید رفتار کنند. مسئولان فقط باید نظارت کنند و راه را برای زیبا کردن شهر هموار کنند.
از منظر جامعه شناسی شهری، آیا میتوان گفت که حضور این گروهها میتواند به منظره خشک شهری و چالشهای زندگی شهری در تهران کمک کند؟
بله تا اندازهای موسیقیهای خیابانی و گروههای نوازنده جوان میتوانند منظره خشک شهری را کمرنگتر کنند و برای لحظاتی شادابی به شهر هدیه دهند اما نمیتوان گفت کاملا این فضای خشک را از بین میبرند و طبیعی است که برای تغییر این فضا باید با تغییرات اساسی در حوزه فرهنگ شهری مواجه شد.
منبع : خبرآنلاین